#تا_غدیر_هرروز_با_مولا_باشیم | ... | |
پرسش_و_پاسخ (جانشین واقعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) به نقل از اسحاق بن حمّاد بن زيد، از يحيى بن اكثم قاضى شنيديم كه گفت : مأمون به من فرمان داد تا گروهى از محدّثان و گروهى از متكلّمان را گِرد آورم. از مجموع دو گروه ، نزديك به چهل نفر را گِرد آوردم و آنان را بردم و به آنان دستور دادم در اتاق نگهبانى باشند. من به مأمون، خبر دادم. به من دستور داد آنان را وارد كنم. وارد شدند و ساعتى با آنان به گفتگو پرداخت. آن گاه مأمون گفت : اى گروه! من شما را حاضر كرده ام تا به شما در پيشگاه خداى متعال احتجاج كنم. بنا بر اين ، با همه خِرَدتان با من مناظره كنيد. من كسى هستم كه (بفرض) اعتقاد دارم على علیه السلام پس از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله، بهترين بشر بود. اگر حرفم درست است ، آن را درست بشماريد ، و اگر اشتباه مى كنم ، آن را رد كنيد. شروع كنيد ؛ اگر مى خواهيد از شما بپرسم ، و اگر مى خواهيد ، شما از من بپرسيد. محدّثان گفتند : ما مى پرسيم. گفت : بپرسيد! یکی از آنان گفت : ما مى گوييم كه بهترينِ مردم پس از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله، ابوبكر است؛ چون گزارش مورد اتّفاق از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله رسيده است كه فرمود : «به آنانى كه پس از من هستند ، ابو بكر و عمر ، اقتدا كنيد». وقتى پيامبر رحمت صلی الله علیه و آله، دستور به اقتدا به آن دو داده است ، مى فهميم كه او امر به اقتدا ، جز به بهترينِ مردم ، نكرده است. مأمون گفت : اين روايتِ تو از گزارش هايى است كه دليل بطلان آن ، در خودِ روايت است؛ چون پيامبر خدا صلی الله علیه و آله، حكيم ترينِ حكيمان، و راستگوترينِ مردم است و از اين كه فرمان به ناشدنى بدهد و مردم را به تديّن به خلاف وا دارد، از هر كس ديگرى دورتر است . دليل اين سخن آن است كه اين دو نفر، از همه جهات، يا با هم همگون اند و يا ناهمگون . اگر از همه جهات، همگون باشند ، در شمار ، صفت، صورت و جسم، يكى خواهند بود و اين كه دو چيز از هر جهت يكى باشند،وجود خارجى ندارد. بنا بر اين، چگونه مى توان به آن اقتدا كرد؟ و اگر ناهمگون باشند، چگونه مى توان به هر دوى آنها اقتدا كرد؟ چون اگر به يكى اقتدا كنى، با ديگرى مخالفت كرده اى و اين فرمان دادن به ناشدنى (ناممكن) است. امّا دليل بر اين كه آن دو ناهمگون اند، اين كه ابو بكر اهل رِدّه (مرتدان) را اسير كرد و عمر، آنان را آزادانه بازگرداند. عمر به ابو بكر، توصيه كنار گذاشتن و كشتن خالد بن وليد (به جرم كشتن مالك بن نويره) را كرد. و ابو بكر، نپذيرفت. عمر، دو مُتعه را حرام كرد؛ ولى ابو بكر، چنان نكرد. عمر، ديوان تقسيمات قرار داد و ابو بكر، اين كار را انجام نداد. ابو بكر، براى خود جانشين تعيين كرد و عمر، چنين نكرد و نظير اين كارهاى گوناگون، فراوان است. عيون أخبار الرضا (علیه السلام) ج1 ص199/200
[دوشنبه 1395-06-29] [ 11:24:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|