کرامات امام رضا(ع)
رفع تهمت با توسل درونی به امام رضا علیه السلامبعد هم به کلانتری رفته شکایت می کند و از کلانتری پاسبانی را به همراه خود می آورد و غائله بالا می گیرد. مردم اجتماع می کنند. آقای گلپایگانی … امام جماعت … شخص آبرومند … و تهمت اختلاس…
راوی: حجت الاسلام سید حیدر عبادی
یک روز فردی خدمت شیخ حبیب الله گلپایگانی، امام جماعت مسجد گوهرشاد می رود و مقدار زیادی پول به رسم امانت نزد ایشان می گذارد. مرحوم گلپایگانی به آن شخص می گوید: من امانت شما را قبول
نمی کنم، پول را نزد آقای سید یونس اردبیلی ببرید. آن مرد با خواهش و تمنّا که «آقا دیر وقت است من نمی توانم منزل ایشان را پیدا کنم و معلوم نیست که ایشان بپذیرند و … » آقای گلپایگانی را در معذوریت اخلاقی قرار می دهد و پول ها را گذاشته و می رود.
فردای آن روز برای دریافت پول خود می آید. وقتی که آقای گلپایگانی می روند که از اتاق دیگر خورجین پول را بیاورند، متوجّه می شوند که پول نیست. به صاحب پول می گویند: خورجین پول نبود. آن مرد سر و صدا راه می اندازد که تو قصد خوردن پول مرا داری! بعد هم به کلانتری رفته شکایت می کند و از کلانتری پاسبانی را به همراه خود می آورد و غائله بالا می گیرد. مردم اجتماع می کنند. آقای گلپایگانی … امام جماعت … شخص آبرومند … و تهمت اختلاس!
آقای گلپایگانی در قلب متوسّل به حضرت رضا (علیه السلام) می شوند. در همان لحظه مردی نزد صاحب پول می آید که پول ها نزد من است از آقا دست بردارید، من دیشب شما را زیر نظر داشتم، بعد از سپردن پول ها به آقا، شب از پنجره رفتم پول ها را برداشتم. صبح که می خواستم از شهر خارج شوم، نفسم بند آمد. چنان می نمود که کسی گلویم را گرفته، می خواهد خفه ام کند. یقین کردم که این حالت به دلیل همراه داشتن این پول ها است. نتوانستم پول ها را ببرم و برگشتم.
منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
موضوعات: مناسبت ها
[یکشنبه 1395-05-24] [ 11:50:00 ق.ظ ]